ریش سپیدها را نادیده میگیریم: در گذشتههای دور اگر میان دو نفر از بستگان شكر آب میشد، بالاخره یكی از اعضای فامیل ماجرا را به گوش ریشسپیدهای خانواده میرساند و آنها بلافاصله وارد عمل میشدند و دو طرف را با هم آشتی میدادند چرا كه به حفظ استحكام خانواده معتقد بودند و به همین علت اجازه نمیدادند قهر میان بستگان، كهنه شود و به كینه و جدایی برسد.حالا اما حرف ریش سپیدهای فامیل دیگر اعتبار چندانی ندارد تا جایی كه حتی با وجود پافشاری بزرگترها برای آشتی، گاهی جوانها ترجیح میدهند همچنان در قهر باقی بمانند.
علت دوم)
ما توانایی بیان مشكلات و دلخوریهایمان را به شیوه رو در رو نداریم. برای مثال دو دختر عمو را میشناسم كه در مهمانی سر این مساله كه چه كسی باید اول از در خانه بگذرد از هم دلخور شدند و تا پنج سال یك كلمه حرف هم با هم نزدند!
دخترعموی بزرگتر اعتقاد داشت دخترعموی كوچكتر باید میایستاد و به او تعارف میكرد، اما او با شتاب از در گذشته بود. دختر عموی كوچكتر هم البته توجیه مناسبی داشت او میگفت ناگهان صدای گریه فرزندم را از سالن مهمانی شنیدم مضطرب شدم و خواستم زودتر خودم را به او برسانم و تعارفكردن را فراموش كردم.
این دو نفر ابتدا موضع چندان خصمانهای نسبت به هم نداشتند، اما هیچكدام آنقدر شجاعت و توانایی نداشتند كه مانند دو انسان بالغ رو به روی هم بنشینند و درباره علت دلخوریشان از هم حرفی بزنند بنابراین كینه یكدیگر را به دل گرفتند و این كینه، مثل گیاهی بسرعت رشد كرد و در همه روابطشان ریشه دواند و تبدیل به خشم و تنفری پنج ساله شد در حالی كه اگر همان ابتدای كار آنها مساله را با یكدیگر مطرح میكردند، شاید هرگز روابطشان سرد نمیشد.
آنها نهتنها قدرت رو در رو شدن را برای بیان مشكلاتشان نداشتند، بلکه توانایی و مهارت بیان ناراحتیهایشان را نداشتند . این یعنی، خیلی از ما حتی اگر ناراحت باشیم نمیخواهیم یا نمیتوانیم علتش را توضیح بدهیم و به همین علت به مسائلی پیله میكنیم كه هیچ ربطی به اصل قضیه ندارند.
علت سوم)
هدفهایمان را گم كردهایم و از هم شناختی نداریم؛ یعنی نمیدانیم از یك ارتباط چه میخواهیم و طرف مقابلمان چگونه فكر میكند.
برای نمونه زن و شوهری با هم قهر میكنند. زن به شوهرش میگوید به اندازه كافی به او توجه نمیكند و وقتی به خانه میآید، جلوی تلویزیون دراز میكشد بنابراین با او بگو مگو و سپس قهر میكند و میگوید تا مرد رفتار زشتش را اصلاح نكند با او آشتی نخواهد كرد.
در این مثال هدف زن نزدیكشدن بیشتر به مرد و قرار گرفتنش در كانون توجه شوهر است، اما كاری كه میكند یعنی قهركردن، دقیقا بر عكس چیزی است كه قلبا میخواهد. از سوی دیگر، زن به اندازه كافی شوهرش را نمیشناسد و خبر ندارد یكی از ویژگیهای هر مردی در دنیای مدرن، تماشای تلویزیون و بخصوص گوش كردن به اخبار یا نگاه كردن به فوتبال است و او نمیتواند بسرعت خودش را تغییر بدهد و اگر این برنامهها را از زندگیاش حذف كند از اوقات حضورش در خانه لذت نمیبرد.
علت چهارم)
خودخواه و ترسو هستیم. گاهی قهرها به این علت طولانی میشود كه هیچ یك از دو طرف یك ارتباط جرات نمیكند پا پیش بگذارد و عذرخواهی كند یا حتی دستكم سر صحبت را با طرف مقابل باز كند چون تاب تندی را ندارد و نمیخواهد حرفهای از سر دلخوری دیگری را بشنود.
آنجا كه قهر مفید است
قهر اگر چه برای بزرگسالان به هیچوجه كارساز نیست، اما گاهی در تربیت كودكان میتواند مفید باشد. این نسخه برای آن والدینی پیچیده شده است كه مثل ما و همه روانشناسهای كودك، اعتقادی به تنبیه بدنی كودكان ندارند، اما به هر حال باید روشی برای آن كه به كودك بفهمانید رفتارش درست نبوده، وجود داشته باشد.
گرچه قهر میتواند جایگزین صحیحی برای تنبیه بدنی باشد، اما باید یادتان باشد در قهر با فرزندتان به چند نكته توجه كنید:
نكته اول:
وقتی میخواهید با او قهر كنید باید دقیقا برایش توضیح بدهید كه چه خطایی از او سر زده است.
نكته دوم:
به كودك بفهمانید چه مدت با او صحبت نخواهید كرد. برای مثال بگویید «سلمانجان! چون بیادبی كردی و حرفهای نامناسبی زدی، من و پدر تصمیم گرفتیم تا نیم ساعت با تو قهر باشیم. بنابراین از همین حالا تا نیم ساعت دیگر پاسخت را نمیدهیم.»
نكته سوم:
نگذارید قهرتان با كودك طولانی شود چون ممكن است به این شرایط عادت كند و دیگر قهر برای او به معنای یك واكنش تنبیهی برای رفتار بدش نباشد.
نكته چهارم:
معمولا این گونه است كه وقتی با كودك قهر میكنیم او بلافاصله پس از قهر به ما مراجعه میكند و التماس میكند كه او را ببخشیم. هرچند تماشای كودكی كه التماس میكند پدر یا مادر با او آشتی كنند خیلی ناراحتكننده و پر احساس است، اما ما به شما هشدار میدهیم كه قهرتان را به هیچوجه نشكنید تا سرانجام مهلت آن سر آید. میدانید چرا پافشاری میكنیم كه دوره قهر تمام شود؟
اگر بخواهید هر بار با التماسهای كودك او را ببخشید و از قهر منصرف شوید، فرزندتان به مرور زمان در مییابد پدر و مادرش بهواسطه پافشاری او، میتوانند از تصمیمشان انصراف دهند و این درس خوبی برای یك كودك نیست.ضمن این كه او نتیجه میگیرد میتواند از التماسكردن به عنوان ابزاری برای گولزدن شما یا تحت فشار گذاشتنتان استفاده كند.
نكته پنجم:
شما هم پدر و مادرهایی را دیدهاید كه با فرزندشان قهر میكنند و بعد زیر لب غرغر میكنند یا از صفات بد بچهشان میگویند و... این روش درست نیست! شما قهر كردهاید تا او اصلاح شود پس اجازه توهین و تحقیر را ندارید، بلكه فقط گفتوگو با او را متوقف كردهاید.
نكته ششم:
قهر را عمومی نكنید برای مثال اگر فرزندتان به مدرسه میرود، هیچ لزومی ندارد در حضور اولیای بقیه دانشآموزان یا وقتی در جمع همكلاسیهای فرزندتان هستید به قهر با او اشاره كنید برای مثال «بچهها! من كه با پسرم قهر هستم، اما شما به او بگویید اگر میخواهد میتواند توی این دفترچه نقاشی كند!» این رفتار شما باعث میشود اولا كودكتان در برابر همسن و سالهایش تحقیر شود و ثانیا قبح قهربودن والدینش برای او
از بین برود.
زن قهری، مرد قهری
نیازی نیست پژوهشی در این زمینه انجام شود تا باور كنیم كه زنها بیشتر از مردها قهر میكنند. همین حالا هم اگر مجموعه مشاهداتتان را از قهرهای كوتاه و طولانی كه در طول زندگی دیدهاید یكبار مرور كنید، متوجه میشوید كه تقریبا همیشه پای یك زن در میان است. بله! بله! میدانیم! خیلی وقتها هم دو تا مرد با هم قهر میكنند و سالها با هم حرف نمیزنند، اما اگر آماری كلی از مشاهداتتان بگیرید آن وقت باور میكنید كه زنها در این زمینه ركورددار هستند و مردها اغلب استثنا.
به نظرتان چرا زنها بیشتر از مردها قهر میكنند؟ قهر یك واكنش تنبیهی است كه ما آن را برای نشاندادن نارضایتیمان به كار میبریم، اما زنها بیشتر از این واكنش تنبیهی برای نمایش عدم رضایتشان استفاده میكنند چون:
ـ زنها بیشتر از مردها مشتاق نشاندادن عواطف و احساساتشان به محیط اطراف هستند، بنابراین سریعتر از آن تصمیم به قهركردن میگیرند تا ثابت كنند از مسالهای ناراحت هستند. در واقع بخشی از قهركردن یك زن، با هدف جلب توجه طرف مقابل یا دیگران است.
ـ زنها احساساتی هستند پس زودتر میرنجند و دلشان میشكند و بعد بر اساس دلیلی كه پیشتر توضیح دادیم سعی میكنند آن را در قالب قهر نشان بدهند.
ـ زنها بیشتر از مردها برای بیان احساسات و عواطفشان از كلمات استفاده میكنند. بنابراین نظرشان این است كه بدترین جریمه برای دیگران هم این است كه از حرفزدن با آنها محروم شوند به این ترتیب با قهركردن طرف مقابل را از گفتوگو كردن با خودشان محروم میكنند. در حالی كه یك مرد ممكن است به اندازه یك زن از گفتوگو نكردن ناراحت نباشد و اذیت نشود.
آشتی، آشتی، تا روزقیامت
یك روز كه دلتان خیلی هوایش را كرده باشد، مینشینید خاطرات گذشتهتان را با او مرور میكنید و به نتیجه میرسید كه آن دلخوریهای كوچك و گاه به گاه، اصلا ارزش این قهر چندین و چند ساله فامیلی را نداشت.
خودتان را سرزنش میكنید كه چطور توانستهاید این همه سال بدون او كه فامیل عزیزتان بوده و دوران كودكی یا جوانی یا نوجوانی را كنارش گذراندهاید، سر كنید.
فكر میكنید صدایش حالا چطوری شده؟ قیافهاش چه شكلی است؟ دلش برای شما تنگشده یا نه؟ اصلا شما را میشناسد؟ اینگونه است كه جرات میكنید شال و كلاه كنید و بروید سراغش و خیلی ساده دست دوستیرا طرفش دراز كنید و بگویید «بیا از نو شروع كنیم. بیا باز با هم فامیل باشیم... دنیا ارزش این حرفها را ندارد... بیا...»
اما وقتی به خانهاش میرسید، پارچههای سیاه را میبینید روی در و دیوار و حجلهای را كه توی آن عكس اوست و آن وقت بقیه بستگان را میبینید كه گریه میكنند و میگویند «چقدر دیر آمدی!»
چه شد؟ ناراحت شدید؟ همه آنهایی كه با یكی از بستگانشان قهر هستند باید بدانند كه به واقعیت پیوستن چنین كابوسی برایشان چندان دور از ذهن نیست و ممكن است زمانی از قهركردن پشیمان شوند كه دیگر دیر شده است. ما در این گزارش به بررسی علل قهر در خانوادهها میپردازیم. علی یوشیزاده
باوركنید ضرر دارد
اگر یادتان باشد گفتیم قهر یك واكنش تنبیهی برای نشان دادن نارضایتی خود به دیگران است، اما آیا واقعا این واكنش تنبیهی در ارتباط با بزرگسالان مفید واقع میشود؟ حقیقت این است كه قهر هم برای كسی كه آن را شروع میكند و هم كسی كه ادامهاش میدهد رنجآور است، اما كسی كه قهر را ادامه میدهد و بر آن اصرار میورزد معمولا فشار روانی دوچندانی را نسبت به كسی كه مغضوب واقع شده، تحمل میكند.
او هر روز و هر ساعت در مجاورت فامیل یا دوستی كه با او قهر كرده است احساس خشم و تنفرش را مرور میكند، خاطرات بدش را یادآوری میكند و حال و هوایش بدتر میشود.
نیروی دافعه او نسبت به كسی كه مورد قطع رابطه واقع شده، به خودش بیشتر ضرر میزند و به كینهای دیرین بدل میشود و حتما شما هم باور دارید كه كینه شبیه یك كیسه پر از سنگ است و كسی كه آن را روی دوشش داشته باشد، نمیتواند از قله سعادت بالا برود.
از سوی دیگر باید به این نكته هم توجه داشت كه قهرهای فامیلی وقتی زیاد تكرار شود چه برای نسبتهای نزدیك مثل همسران و چه برای نسبتهای دورتر به مرور زمان یا به قطع كلی رابطه میانجامد یا لوث میشود و آن كه قهر را شروع میكرده در نظر دیگران به عنوان فردی زودرنج كه قهركردن جزئی از رفتارهای همیشگیاش است، شناخته میشود و دیگر كسی برای آشتیكردن با او پا پیش نمیگذارد.
شاید باورش برای شما سخت باشد، اما ما، خواهر و برادری را میشناسیم كه یك بگومگوی عادی فامیلی باعث شد تا 20 سال با یكدیگر گفتوگو نكنند! آنها امسال به واسطه یك تماس تلفنی با هم آشتی كردند.
جریان از این قرار بود كه پدر آنها بیمار بود و خواهر كوچكتر ناچار شد به برادرش زنگ بزند و جریان را اطلاع بدهد و به این ترتیب آنها پس از این همه سال ناچار شدند به علت حادثهای ناخوش باهم حرف بزنند و چند دقیقه پس از شروع این تماس، طوری گرم با هم صحبت میكردند كه انگار همیشه در كنار هم بودهاند.
این كه خواهر و برادر داستان ما با هم آشتی كردهاند خوب است، اما در حقیقت آنها میتوانستند 20 سال پیش همین تماس تلفنی را داشته باشند و با هم آشتی كنند.
میگویید چه فرقی میكند آنها چه زمانی آشتی میكردهاند؟ اگر میخواهید تفاوتش را عمیق درك كنید به مهمترین حوادثی كه در 20 سال گذشته برایتان رخ داده فكر كنید، ما همیشه شادیها و غمهایمان را با هم قسمت میكنیم، اما اگر نزدیكترین آدمها به ما نخواهند در غم و شادی شریكمان شوند، چه احساسی داریم؟ این حسی است كه خواهر و برادر این داستان در طول دو دهه تجربهاش كردند و خودشان را از تعداد زیادی خاطرات خوش و مشترك محروم كردند.
این قهر باعث شد روابط اجتماعی هر دو طرف محدود شود و حتی دیگران از این مشكل سوءاستفاده كنند و با بزرگتر نشان دادنش، از آب گلآلود ماهی بگیرند.
این نكته را هم باید در نظر بگیرید كه وقتی قهر طولانی میشود، پس از مدتی دو طرف رابطه از هم دور میشوند و میفهمند بدون ارتباط با یكدیگر هم میتوانند به زندگیشان ادامه بدهند و این اصلا خوب نیست.
خیلی وقتها طلاقهای عاطفی میان همسران از همین نقطه ظاهر میشود، یعنی زن و شوهری كه آمادگی طلاق عاطفی را دارند به واسطه همین قهر طولانی چند ماهه، متوجه میشوند كه میتوانند جدا از یكدیگر زندگی كنند و بنابر این چه لزومی دارد خودشان را برای برقراری ارتباط با هم به زحمت بیندازند.
از همه اینها مهمتر اینكه گاهی روزگار فرصت آشتیكردن را از ما میگیرد و در كمال شگفتی ناگهان چشم باز میكنیم و میفهمیم آن فامیل دور یا نزدیك را كه میتوانستیم بسرعت با او آشتی كنیم و سالها در غم و شادی كنارش باشیم، دست مرگ او را از صفحه روزگار پاك كرده است و رفتنش برای ما، چیزی جز اندوه و حسرتی شدید نگذاشته است.
شبیه به آنچه میگوییم در دنیای واقعی بارها رخ داده است برای مثال، ما دو خواهر را میشناسیم كه 15 سال با هم قهر بودند تا آن كه خواهر بزرگتر وقتی مشغول تماشای تلویزیون بود، خواهر كوچكتر را در جنگی تلویزیونی میبیند و دلتنگش میشود بنابراین شماره قدیمی را كه از او داشته پیدا میكند و زنگ میزند، اما نكته غمانگیز این است كه خواهر كوچكتر دقیقا یكی دو روز پیش از این تماس در عمل جراحی ناموفق، فوت كرده بود و آن جنگ تلویزیونی ماهها پیش ضبط شده بود.
شما با چند نفر قهر هستید؟ دلتان طاقت میآورد آنها را نبینید؟ هیچ فكر كردهاید اگر به آنها زنگ بزنید و صدایی پشت گوشی با بغض بگوید كه آنها دیگر كنار ما نیستند چه احساسی پیدا میكنید؟
آشتی كردن سخت نیست
خیلی آسانتر از آن چیزی كه فكر میكنید میتوانید آشتی كنید. اگر از برخورد مستقیم با طرف مقابل میترسید ابتدا با یك تلفن شروع كنید.
به بستگانتان زنگ بزنید و خودتان را آماده كنید كه در وهله اول با شما سر سنگین برخورد كنند یا گلایه كنند یا حتی بخواهند تماس را قطع كنند.
شما اما صبور باشید و اگر آنها نخواستند تلفنی گفتوگو كنند، به خانهشان بروید و گل و شیرینی را هم فراموش نكنید.
برای آشتیهای فامیلی یكی از بهترین روشها استفاده از واسطههای امین و قابل اعتماد است یعنی از یكی از بستگان بویژه یكی از بزرگترهای فامیل بخواهید در این جریان پادرمیانی كند و شما را آشتی بدهد.
هنگامی كه حرف آشتی در میان است، دیگر لازم نیست باز مسائلی را كه باعث قهر شده پیش بكشید و نقد و بررسیشان كنید و نتیجه بگیرید كه حق با چه كسی بوده است. هدف شما در این مقطع فقط باید این باشد كه كدورتهای فامیلی از بین برود.